اثرات منفی محبت بیش از حد به فرزندان!

اثرات منفی محبت بیش از حد به فرزندان!

همه والدین فرزندان خود را دوست دارند و گاها این عشق را با محبت بیش از حد نشان میدهند. که باعث مشکلاتی در زندگی فرزندشان میشود. و والدین این را نمی دانند.

در ادامه به بررسی این مشکلات خواهیم پرداخت. با ما همراه باشید:

محبت بیش از حد باعث عدم مسؤلیت پذیری می شود.

هنگاهی که به فرزندان بیش از حد محبت میکنیم و این محبت اشتباه باعث میشود ما بسیاری از کارهای آن ها را انجام دهیم. و فرزند ما هیچ مسئولیتی در فبال هیچ‌کدام از کارهایش را نخواهد داشت و همیشه وابسته به کمک والدینش میشود. این قضیه زمانی خود را نشان میدهد که فرزند از محیط کوچک خانه وارد محیط بزرگتری به نام جامعه می‌شود، که هرکس در آنجا مسؤل کار خود است. و انتظاراتی که در خانه وجود دارد، در جامعه برآورده نمیشود.

عدم حضور درست در جامعه با محبت بیش از حد

افرادی که والدین ایشان، صرفاً آنها را با محبت مانوس کرده اند، نمی توانند قوانین حاکم در جامعه را بپذیرند. خانواده از آن روی که خود یک نهاد اجتماعی است، دارای قوانین و مرزهایی است که هر کدام یک از اعضاء باید خود را پایبند و مقید به آن قوانین کند و ریشه های شکل گیری شخصیت جامعه پذیر در همین نهاد ابتدایی صورت می گیرد. اما خانواده ای که فرزندان در آن با هیچ قانون و قواعدی روبرو نشده اند و مقررات خانواده با خواسته های ایشان شکل گرفته است، هیچ گاه نمی توانند در جامعه ای وارد شوند که خواسته های ایشان مورد توجه نیست. خواسته های متعارض با خواسته های ایشان فراوان است. از همین روی یکی از آسیب های محبت افراطی پرورش فرزندانی نابهنجار و گاه پیدایی افرادی مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی است.محبت بیش از حد

داشتن توقعات بیش ازحد

« نیکی چو از حد بگذرد، نادان خیال بد کند» این بند از شعر فارسی، کلامی است حکیمانه از شاعر شیرین سخن فارسی، سعدی شیرازی است. این کلام، بیان گر واقعیتی است که امروزه والدین، آسیب های آن را بهتر از گذشتگان درک می کنند. در زمان های گذشته فرزندان در بسیاری از سختی های تهیه معاش زندگی همراه خانواده بودند، ازهمین روی با سختی ها بزرگ می شدند و خواسته های آنها بر اساس همان رنج ها و سختی ها شکل می گرفت.محبت بیش از حد

زودرنج شدن

آسیب دیگری که محبت افراطی به همراه دارد، زودرنجی فرزندان است. این افراد عادت ندارند که از سوی والدین خود جواب «نه» بشنوند. این افراد همیشه در ارتباطات خود با دیگران آن چیزی که برایشان دارای اهمیت بسیار است، همانا احساسات و خواسته های شخصی خود می باشد. به همین خاطر این دست از افراد نمی توانند در گروه های همسالان خود، نقش های خوبی را ایفا کنند، چرا که نیاموخته اند که در کنار خواسته ها و نیازهایی که ایشان دارند، افراد دیگری نیز وجود دارند که آنها هم خواسته ها و نیازهایی دارند. همانطور که ایشان سلایق خاصی دارند، افراد دیگری نیز هستند که دارای سلایقی متفاوت با سلایق ایشان دارند.

غلبه احساسات بر منطق

برتری انسان بر دیگر مخلوقات، داشتن عقل و توان بهره گیری از آن است. انسان هایی که عقل خود را به درستی پرورش نداده باشند، نمی توانند از این موهبت الهی بهره گیرند. یکی از گونه های تربیتی که درسرنوشت انسان و سعادت او بسیار نقش دارد، تربیت فلسفی و عقلانی است. هر دو این گونه های تربیتی نقش بسیار مهمی دارند ولی خانواده هایی که اقدام به محبت افراطی نسبت به فرزندان خود می کنند، عملاً آنها را احساسی و زود رنج بار می آورند و در حقیقت به آنها می آموزند بهترین ابزار در هنگام تعارضات با دیگران، احساسات است نه عقلانیت. از همین روی فرزندان تربیت شده این خانواده ها در هنگام تعارض در روابط با دیگران یا تسلیم را برمی گزیند و یا اجتناب را.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا